خدا سلام

خدایا باز این بنده ی بی انصافت اومد در خونت

دلم غمگینه اونقدر که به مرگ خودمم راضیم

خدایا تو ایام امتحانات هی درس میخونم و میگم خدا کمکم کن یه دور دیگه بخونم کمکم کن برسم بخونم کمکم کن یادم

نره و و و  و و..............

تازه فهمیدم واااای چقدر ازت دورم چقدر به یادت نیستم وقتی امتحانی در کار نبود چقدر میتونستم بگم خدا و نگفتم

خدایا تا حالا اینقدر از خودم بدم نیومده بود اخه چرا این همه فاصله دارم باهات

خدایا تو به من نزدیکی اره از رگ گردنم نزدیک تر ولی من خیلی ازت دورم همینم لا مکان بودنتو ثابت میکنه

میدونم دوسم داری خدا میدونم به خودت قسم میدونم ولی چرا من بی انصاف وقتی سرگرم دنیا میشم از یاد میبرمت اینو

نمیدونم!!!!!!!!!!!!

خدایا من وقتی کسی رو خیلی دوسش داشته باشم یادش به من نباشه خیلی ناراحت میشم ولی تو بازم ازمن نا امبد نمیشی خدایا این منبع علاقه ی تو به من نمیدونم ولی شایدم از خودت بزرگ تره

خنده داره نه؟؟؟؟؟

آخه چرا ؟؟؟ چرا با این همه بدی بنده هات ازشون ناامید نمیشی چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو کتابای دبیرستان درسی داشتیم که میگفت:

متولد شدن هر کودک نشان از ان دارد که خدا هنوز از انسان ناامید نشده است

خدایا میگن حدیثه که اسمون اول نسبت به اسمون دوم مثل انگشتری که توی بیابون افتاده من نسبت به اسمون اول

مثل الکترون اتمم نسبت به کره ی زمین دیگه ببین نسبت به خودت چیم با این همه بزرگیت از یاد میبرمت بیشرمانس

خدایا من از بی انصافی خودم به تو شکایت میکنم از این همه بدی به تو پناه میبرم

من یه بنده ی ناچیزت گاهی وقتا اینقدر مغرور میشم که فکر میکنم خدام

برا تو که بد نیست خدا میشینی یه دل سیر بهم میخندی تازه بازم علاقت سر جاشه

واقعا متحیر و سر در گمم از این همه عظمتت

منو از یاد نبر

بنده ی بی معرفتت